ولایت فقیه؛ مانع تبدیل شدن دموکراسی به ديكتاتوري سرمايهداري
يكي از دلایل لزوم ولايت فيقه جلوگيري از بروز ديكتاتوري در حكومت است. مبناي دموكراسي در غرب مبتني بر يك ركن است. مردم. در اسلام مبناي دموكراسي مبتني بر دو ركن است: مردم و ولايت، يا به تعبيري امامت و امت. تجربه دموكراسي صرفاً مبتني بر مردم درغرب مدرن نشان داده است كه دموكراسي صرفاً مبتني بر مردم تدريجاً تبديل خواهد شد به ديكتاتوري سرمايهداري. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم در هر كشوري، قدرتمند وجود دارد. سرمايهدارها، احزاب سياسي، رسانهها و ... هر كدام به اندازه اي داراي قدرتاند. قدرت هم فسادآور است. چه تضميني وجود دارد كه اين قدرتمندان كه وجودشان دست ما هم نيست، از قدرتشان سوءاستفاده نكنند و عليه مردم آن را به كار نبندند؟ آيا نبايد يك «قدرت اميني» هم در رأس باشد تا اگر آنها خواستند ديكتاتوري كنند، جلويشان بايستند؟
مردم كه دستشان به جايي بند نيست كه بخواهند در مقابل اين ديكتاتوريها بايستند. گاهي مردم خودشان هم متوجه نميشوند كه چه بلايي بر سرشان ميآيد. در ساختار دموكراسي در غرب جلوي ديكتاتوري ايستادن وظيفه اپوزيسيون است[1]. يعني فشارهاي اپوزيسيون ميتواند جلوي ديكتاتور شدن جريان حاكم را بگيرد. اما آيا عملاً اپوزيسيون توانسته است يا ميتواند جلوي ديكتاتوريهاي كلان را بگيرد؟ اپوزيسيون ميتواند جلوي ديكتاتوريهاي جزئي و موردي را بگيرد. عملاً در غرب ميبينيم كه اپوزيسيون نميتواند جلوي ديكتاتوريهاي كلان را بگيرد، چون اساساً آن قدر قدرت ندارد. دموكراسي با اين ساختار عملاً تبديل شده به ديكتاتوري سرمايهداري. خود روشنفكران و نظريهپردازان در غرب به اين مسئله معتقدند كه دموكراسيهاي ما تبديل به اوليگارشي شده است. اين مسئله ناشي از همين خلاء است. خلاء وجود يك قدرت امين در رأس نكتهاي كه در اينجا وجود دارد امين بودن ولي فقيه است. امين بودن به معناي همان تقواست، ولي فقيه ميبايست در آن حد از تقوا و صلاحيت اخلاقي باشد كه براي منافع شخصي گام برندارد. هوي نفس نداشته باشد.
اين مسئله برميگردد به نوع نگاه به انسان در انديشه اسلام و در انديشه غرب. اگر ما انسان را موجودي ذاتاً منفعتطلب و خودخواه بدانيم- همانند كساني چون فوير باخ كه معتقد است انسان دو وجود دارد، اما به تدريج با زندگي اجتماعي حفظ آن وجود نيكطلب و نيكسرشت دشوار ميشود[2]، یا فروید که می گوید انسان حیوانی است غیر قابل اعتماد، و یا ماکیاولی، ماکس وبر و ... که غالباً انسان را موجودی خودخواه و غیر قابل اعتماد می دانند- ولايت فقيه به هيچ وجه قابل قبول نيست. مگر ميشود كسي همه قدرت را در دست داشته باشد و سوءاستفاده نكند؟ بله ميشود. اگر تقوا داشته باشد اگر به هوي نفس خود غلبه داشته باشد. بنابراين دموكراسي حقيقي زماني محقق ميشود كه قدرت اميني پاسدار منافع ملي باشد تا تدريجاً قدرتمندان جامعه بر مردم مسلط نشوند.
وجود دو ركن در مبناي دموكراسي اسلامي از بخشي از بيانات امام خميني در بهشت زهرا در 12 فروردين 57 كاملاً مشهود است كه فرمود:
«ميگويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نميشود. خب واضح است اين، يك مملكت دو تا دولت ندارد، لكن دولت غيرقانوني بايد برود. تو غيرقانوني هستي، دولتي كه ما ميگوييم دولتي است كه متكي به آراء ملت است متكي به حكم خداست. تو بايد يا خدا را انكار كندي يا ملت را.»
همچنين در بيانات مقام معظم رهبري آمده است:
«راز ماندگاري، مصونيت و آسيب ناپذيري جمهوري اسلامي عبارت است از همين جمهوريت و اسلاميت.»[3]
برچسبها: